از گوشه و کنار
از شب یلدا چیزی ننوشته بودم ، امسال هم مثل هر سال شب یلدا رو به خونه ی مادر جون و عزیز رفتیم ، نذاشتید ازتون عکس خوبی بگیرم ، ولی خیلی بهتون خوش گذشت و حسابی خوردی... بیشتر از کیک یزدی هایی که جدیدا براتون درست میکنم میخوردی و تا قبل از شام که خونه ی مادر جون بودیم ، 4 5 تایی نوش جان شد مادر جون به صورت سنتی و خیلی زیبا کرسی پهن کرده بود و برای گرم کردنش از منقل کبابی که برای شام درست کرده بودند استفاده کرد.... تجربه ی نشستن زیر کرسی خیلی خوب بود ، انگار تو این سرمای سخت 4 ستون بدنت گرم میشه یکی دو ماه پیش از کتابخونه ی پیش خونمون یک کتاب خیلی خیلی خوب برای ملیکا جون گرفتم که تا همین چند روز پیش مدام تمدید ش میکردم ، اما ...