عروسی دایی جون محسن
روزهای قشنگی وسط اسفند 92 برامون سپری شد ، خدا رو شکر که همه چیز عالی و خوب بود..
عروسی تو دو شب برگذار شد ...
برای شب اول هر کار کردم تا ملیکا جون عصرش بخوابه نخوابید و زیاد سرحال نبود
اما با همون حالی که داشت میخواست بیدار باشه و تمام شب عروسی رو ببینه
اما شب دوم که خانمم کولاک کرد و همه ی شب رو به پایکوبی به سر برد
اما هر کاری کردیم تو این عکسها نخندید...شاید به خاطر حضور فیلمبردار بوده...
عکسهای این پست با دوربین آماتور گرفته شده که همزمان با دوربین حرفه ای هم گرفته میشد ، انشاالله در اسرع وقت عکسها رو از آتلیه میگیرم و آپلودش میکنم.....
البته این عروسی یک حسن بزرگ دیگه هم داشت و اینکه بعد از چند ماه خواهر زاده های گلم رو دیدم..
از راست ملیکا جون ، آوینا جون و نیوشا جونم
خدا رو شکر به خاطر همه ی داده ها و نداده هاش...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی