فرشته ی زمینی من.
در برابر چشمان معصومت تمام دنیا میشود بهشت من
بفرمایید ادامه ی مطالب......
سلام سلام...
به تمام دوستای گلم که تو این مدت ما رو شرمنده ی خودشون کردند سلام میکنیم
صبح شنبه ی هفته ی قبل به مدت دو روز ملیکا جان رو برای اولین بار تنها گذاشتم و برای خرید عروسی دایی جون با دایی و زندایی ملیکا به تهران رفتیم.
تو این دو روزی که پیش دخترم نبودم ، دترم خیلی خانم بود و کلی ازشون تعریف شنیدم
شب اول که قرار بوده پیش خاله جون مبینا بمونه ولی اواخر شب به بابا جون مجید میگه ، بچه باید تو خونه ی خودش ، تو تخت خودش بخوابه
از بازار تهران هم براتون بگم که اختلاف قیمت با شمال بیداد میکرد....
منم یک دل سیر برای خانمی خرید کردم
هر وقت پیشنهاد فر کردن مو به ملیکا جون میدادم از ترس اینکه بسوزه قبول نمیکرد تا اینکه دیشب برای اولین بار و به پیشنهاد خودشون موهاشون رو فر کردم
البته تو عکس زیاد مشخص نمیشه ...
نازگلم بعضی روزها برای مهد رفتن ایراد تراشی میکنه که مجبور میشیم با خودمون ببریمش..
همیشه روزهای آخر اسفند برام خیلی خیلی قشنگ بودند ، تازه امسال که عروسی هم داریم انشاالله قشنگتر میشه
خدا کنه همه چیز به خوبی پیش بره
شاید نتونم به زودی آپ کنم....