ملیکای 4 ساله ی ما...
آخرین روزهای پایانی 4 سالگی ملیکا جونم رو پشت سر میزاریم...از اینهمه خوشحالی و شوق ملیکا برای تولدش خوشحالیم.
امسال تولد ملیکا جونم با سالهای پیش تفاوت داره ، تفاوتش تو حضور عزیزاییه که امسال تو جشن تولد ملیکا حضور دارن ، خاله ملیحه ی ملیکا و نیوشای عزیزم و آوینای گلم امسال با حضورشون شادی دوچندانی به ما هدیه میدن...
12 ام دی ماه هم تولد دو سالگی پسر عمه ی ملیکا ، پندار ، بود که هنوز عکسای ملیکا از اون شب به دستم نرسیده....
ولی اون شب ملیکا به من و مجید نشون داد که چقدر دلش جشن تولد میخواد..
عزیز دلم 4 یا 5 بار شمعها رو فوت کرد و چند تا از کادوهای تولد پندار رو برخلاف میلمون زودتر از موعدش باز کرد و کلی هم پایه ی رقص و شادی بود..
راستی اون شب بار اولی بود که موهای ملی جونم رو شینیون میکردم....بیشتر برای تست بود تا برای تولدش آمادگی داشته باشه و شکر خدا خیلی استقبال کرد و خوشش اومد ولی نمیدونم چرا به من اجازه نمیداد به موهاش دست بزنم و میگفت فقط محبوبه جون درست کنه موهام رو ...
این روزها ملیکا جونم به بازی Fish Liveعلاقه ی زیادی پیدا کرده و مدام در حال خرید و فروش ماهی های آکواریومیشه....
بیشتر اوقات سعی میکنم با کاردستی و بیرون بردنش سرگرمش کنم تا زیاد درگیر بازی با تبلتش نشه ...شکر خدا زیادم وابسته نیست و از اوایل خیلی بهتر شده..
شنبه ها برنامه ی رفتن به استخرمونه دوتایی ...با استفاده از جلیقه ای که داره تا حالا تونسته بدون کمک من رو آب حرکت کنه( با پا زدن)...
علاقه ی زیادی به استخر داره و برخلاف ژیمناستیک که تو کلاس بند نشد و نا امیدم کرد انگار میتونم به شنا کردن ملیکا امیدوار باشم
ممنونم از اینکه با ما بودید دوستای گلم
پ ن : شرمنده ی روی ماه همه تونم که نمیتونم نظراتتون رو تایید کنم ...ان شاالله در اسرع وقت تمام 76 نظر تایید نشده تون رو تایید میکنم