ملیکا جانملیکا جان، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
زندگی مشترک من وبابازندگی مشترک من وبابا، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

ملیکا جون ، قشنگترین هدیه ی خدا

روزمرگیها

1392/11/26 1:26
نویسنده : مامان منصوره
1,366 بازدید
اشتراک گذاری

 

چند روز پیش فاطمه جون دختر همسایه ی خوبمون شکوفه خانم مهمون ما بود  و با ملیکا جون بازیهای خیلی خوبی میکردند ، بعد از یک ساعت براشون مهمون میاد و مهمونهاشون میشن مهمون خونه ی ما.....

خیلی به بچه ها خوش گذشت..

دوستان

از راست فاطمه جون ، ملیکا ی عزیزم ، فریمهر و فرنیا جون

بفرمایید ادامه ی مطالب...

دختران خوب

وروجکها

 


 

این روزها در تدارک خرید لباس عروسی و همزمان لباس شب عید و ... مشغول شدیم

از شرق تا گرگان و از غرب تا ساری رو گشتیم و سر آخر تونستیم فقط یک دست لباس برای ملیکا و یک دست لباس برای خودم انتخاب کنیم ، تا اینکه پری روز داداشی تماس گرفت و گفت که شنبه برای خرید عروسی با  سما جون به تهران میرن ، و از من خواستند تا همراهشون برم. چون نمیخوام  ملیکا جون رو با خودم ببرم نگرانی زیادی از بابت ملیکا دارم چون تو عمر 3 ساله اش تا حالا بدون من نخوابیده...البته وابستگی ملیکا به من به خاطر کلاسهام خیلی کمتر شده...


دیشب که از بازی های تکراری خسته شده بودیم ، تصمیم گرفتیم کاردستی درست کنیم ...

و با چند تیکه کاغذ رنگی و چسب و قیچی ، اریگامی درست کردیم ...

ببرخرگوش

جوجهکلاغ

خانمیلباس

سگقورباغه

گربهکرم

ملیکا جون خیلی خیلی به هیجان اومده بود...

از این به بعد یک واحد کار کاردستی تو هفته با هم میذاریم..


دختر خوبمون تو این چند ماهی تونسته به راحتی پازلهای 30 تیکه ای رو حل کنه..باید تنبلی رو کنار بذارم و به دنبال پازلهای پرتعدادتر بگردمخجالت

یکی دیگه از سرگرمیهای ما تو خونه با گیسو طلا ، بازی خریدار فروشنده است

وقت این بازی ، تو حال پر میشه از اسباب بازی های ریز و درشتمون

چهارشنبه ای که به چهارشنبه بازار رفته بودیم ، درحالی که ملیکا کنارم بود داشتم بادنجون میخریدم ..فروشنده کمی دورتر ایستاده بود و چند نفر که رد شدند از من پرسیدند بادنجون کیلویی چنده؟ ...بعد از اینکه سومین نفر این سوال رو از من پرسید و من جواب دادم خانمی گفت: مگه تو فروشنده ای؟؟؟

 


 چند روز پیش که در مطب دکتر مقصودلو  منتظر بودیم تا نوبتمون بشه ، خانمی به صورت بلند بلند در مورد منشی  میگفت : مامانی به خانمی که وسایل کامپیوتر داره میگن خانم وسایل کامپیوتردار...قهقهه

 گفتم نه مامانی اسمشون خانم منشیه


خدا کنه این اولی جداییمون ، برای ملیکا جونم سخت نباشه ، الهی آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان الناز
26 بهمن 92 16:25
ايشالاه هميشه خنده رو لباتون باشه چه دخملايي چه كاردستياي قشنگي افرين قربون اين دختر شيرين زبون بشم من
مامان منصوره
پاسخ
مرسی خاله جوووووووووووون خدا نکنه
مامان آیسو وآیسا
30 بهمن 92 13:36
عزیزززم خوبه که اینقدر همبازی داری
مامان منصوره
پاسخ
آره خدا رو شکر
lمریم مامان پرنیا
1 اسفند 92 2:03
سلام منصوره جون...ماشالله ملیکا جون چه مامان با استعداد در همه ی زمینه ها داره خوشبحالیشه دیگه...... ولی من دارم به جای ملی جون از رفتنت دلتنگی می کنم واقعا" یه مادر واسه ی چند ساعتم پیش فرزندش نباشه حتی اگه کوچیک باشه و نتونه به زبون بیاره ولی از ظاهرش همه چی رو میشه فهمید...امیدوارم این سفر کوتاه باشه و سریع برگردی پیش ناز گلت....تا ملی جون غصه نخوره.....می بوسمتون......
مامان منصوره
پاسخ
نه گلم استعداد خاصی نمیخواست کافیه به لینک هامون مراجعه کنید و سایت اریگامی رو باز کنید به راحتی آموزش میده خدا رو شکر زیاد اذیت نشد مرسی عزیزم از مهربونیهاتون
مریم مامان پرنیا
1 اسفند 92 2:05
راستی خوشبحال ملیکا جون چه همه دوست داره......طفلی پرنیا تو این شهر غریب خیلی تنهاست....همبازی هم که نداره ...
مامان منصوره
پاسخ
ای جونم انشاالله سه سالش که پر شد بره مهد از تنهایی در میاد و خوشحالتر میشه
زهرا
2 اسفند 92 14:59
خیلی خوبه بچه ها با هم سن و سالهاس خودشون بازی کنند
مامان منصوره
پاسخ
آره واقعا... ممنونم از نظرتون
✽ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت✽
4 اسفند 92 11:25
انشالله که به سلامتی بری و برگردی و ملیکاجون بهونه مامان خوشکلشو نگیره الهی آمین خریداتم مبارک باشه منصوره جونم
مامان منصوره
پاسخ
مرسی خواهر جوووووووووووووونم شما لطف دارید گلم خریدام بیشترش برای دتری بوده ، ..البته من و ملیکا نداریم