سه سالگی
امشب یکی از قشنگترین شبهای زندگی منه
دختر زیبای من ، تولدت مبارک
نه تنها ملیکا بلکه من هم از این شب دوباره متولد شدم.....
آغاز زندگی مادرانه و مادر شدنم رو به خودم تبریک میگم....
برق خوشحالی رو به راحتی تو چشمات میخوندیم ، مدام میگفتی : تولدم خیلی خوش گذشت
لطفا برای دین بقیه عکسها به ادامه ی مطالب بروید..
همه چیز یکدفعه ای شد ، چون این چند روزه ماشینمون تعمیرگاه بود ، نتونستم برم بازار و ترتیب تم جدید رو بدم ، و با شرمندگی هر چه تمامتر با تم پارسال یک تولد کوچیک براتون گرفتیم..
اینم یک کیک بدون برنام ریزی قبلی ، همه چیز تو یک ساعت انجام شد...
شب جمعه بود و فکر نمیکردیم که مغازه اسباب بازی فروشی باز باشه ، اما یکی باز بود ، خونه ی قبلیت از کیفیت افتاده بود .. ..
وقتی رسیدیم خونه و خونه جدیدت رو درست کردم ، فوری از کمد رختخوابهات یک دست از رختخوابهای نوزادیت رو برداشتی و توش چیدی
قربون چشمای معصومت برم گلم