ملیکا جانملیکا جان، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره
زندگی مشترک من وبابازندگی مشترک من وبابا، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

ملیکا جون ، قشنگترین هدیه ی خدا

روزمرگی های ما

1392/8/14 1:47
نویسنده : مامان منصوره
1,068 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامانی این روزها که نتونستم بیام و از تو بنویسم روزهای پر مشغله ای داشتم  ، که تو پست بعدی به صورت خصوصی برات مینویسم..

برخلاف گذشته الان به سختی میذاری ازت عکس بندازیم و باید ده جور ترفند به کار ببریم تا تازه راضی بشی چند تا عکس ناقابل بندازی ...

ترفند امروز این بود که راضی شدم انگشتهاش  رو لاک بزنم در قبالش ما هم چند تا عکس ازشون بندازیم...

لاک خال خالی

این لاک منتخب ملیکا جونه ، حتما باید رنگارنگ و خال خالی باشه...با هر گونه تغییری هم مخالفه

دخترم تو این 4 5 ماه اخیر خیلی به لاک علاقه پیدا کرده بود که خدا رو شکر یک ماهی میشه کمتر استفاده میکنه...

تاب تاب عباسیبازیگوشم

از صبح تا ظهر روزهایی رو که کلاس میرم  خونه ی عزیز جون و مادرجونت میمونی و خیلی هم مهربونی

اما چیزی که دوباره ناراحتی به بار آورده ترسهای شماست که بعد از کابوسهای شبهای اخیرت تشدید شده...

واقعا مستاصل شدم از اینکه تو  هر جایی که باشم ، خونه ی خودمون یا بیرون ،  مدام میگی مامانی من میترسم منو بغل بگیر...

 راستی دوستای گلم ایام محرم فرا رسیده.. تو این شبهای عزیز از همه تون التماس دعا دارم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان شایلین جون
14 آبان 92 11:36
سلام عزیزم چه لاک خوشگلی هم زده.راستی مامانی ترسشو ریشه یابی کن نذار همینجوری بمونه بزرگتر بشه روش میمونه. ببین چه چیز باعث شده احساس ناامنی کنه. حتما چیزی هست. شبا پیش خودت بخوابون چند وقتی. ایشالا خوب میشه نگران نباش شاید هم مقطعی باشه.از طرف من ببوسش


سلام خانمی
ممنونیم از مهربونیتون
ملیکا همیشه کنارم میخوابه و مدام دستم تو دستش یا زیر گردنشه ...
نمیدونیم چه ریشه ای شده این ترس که هر چند وقت یکبار دوباره ظاهر میشه...
زینبی
14 آبان 92 22:36
ماشالله چه خانمی شدی عزیزم.
چه ناخن های خوشگلی.
راستی ایشالله که مشکلش برطرف شه.
چشم. شما هم التماس دعا


ممنونیم خاله جون زینبی
✽ ستایـــِش فرشتـــه اـے از بِهشت ✽
15 آبان 92 8:38
انشالله که شلوغ بودن روزهاتون خیر بوده باشه خواهر جون

واقعا ملیکا هم اینجوریه من فکر میکردم ستایش فقط اینجور باشه از ده تا عکسی که ازش میگیرم 8 تاش تار میشه

چه لاکهای رنگین کمونی خوشکلی مثل خودِ ملیکا جون

ما هم التماس دعا داریم منصوره جون

ممنونم از لطفت گلم
الحمدلله ختم به خیر شد
انگار یکی از مشکلات دوره ای برای اکثر بچه هاست...
چشماتون قشنگ میبینه خاله جون

مامی مهتا
15 آبان 92 13:43
عزییییزمی ملیکا جون چه لاک قشنگی زدی خانومی .... منصوره جان توی دوران بارداری خودت استرس نداشتی ؟ آخه من به خاطر استراحت مطلق بودن و ترس از سقط این مشکل رو داشتم و مهتا کمی مشکل داشت ....


چشماتون قشنگ میبینه خانومی
خیلی استرسی بودم ولی الان یه مقدار خودم رو کنترل میکنم...حق با شماست کاملا تاثیر داره
مامانی امیرعلی جون
15 آبان 92 21:57
چه لاکهای خوشجلی
حالا خوبه ملیکا جون دختره به لاک علاقه داره امیرعلی رو بگو که پسره ولی عاشق لاک زدنه
منم به سختی از این گل پسر عکس میگیرم
ایشالا هر چه زودتر ترس دخملی بریزه
راستی مامانی کلاس چی میری ؟؟
ما هم التماس دعا داریم



واقعا ، چه جالب
ممنونم گلم از مهربونی و لطفت
کلاس .....آرایشگری ....


مهسا مامان نورا
16 آبان 92 14:27
لبیک یا حسین تسلیت میگم .
خصوصی داری
راستی چه لاکخوشملی زدی خاله


سلام مرسی گلم
اومدیم
مامان فتانه
16 آبان 92 21:23
ای جانم دیگه این بچه ها به چه کارهایی مارو وا نمیدارن....عزیزم هیچ وقت نمیگه از چی میترسه


واقعا
چرا میگه میترسم یکی بیاد...
میگه مامانی اینجا هیچ کی نیست؟؟؟
یا مثلا هی دور و برش رو نگاه میکنه و میترسه
با اینکه مدام به جاهایی که ازشون میترسه میبرمش و میبینه که کسی اونجا نیست...
حسام وحسنا
17 آبان 92 22:04
سلام وااای چه لاک های خوشرنگی دارید شما وروجک...

ای وای اخه چرا اینجوری شده حتما با یه دکتر درمیون بزار ریشه یابیش کن




سلام خانمی

ممنونیم از مهربونیتون

چند وقت پیش که اینجوری شده بود با چند تا روانشناس صحبت کردم اما همه شون میگفتند موقته و از یه چیزی ترسیده

موقت بود اما دوباره اوت کرد...

بازم ممنونیم از مهربونیتون گلم


مامي كيانا
18 آبان 92 11:31
چه لاك هاي خوشگل و رنگارنگي عين رنگين كمون شده دستهاي مليكا جون


مرسی خاله جونم
چشماتون قشنگ میبینه
مامی مهتا
18 آبان 92 12:42
یعنی منظورت اینه که در خواست رمز نکنیم ؟؟؟


فدات شم باور کن چیز مهمی نبود
مامان آیسو وآیسا
18 آبان 92 18:31
وای ماشالله چقدر تو ماهی عزیز دلم چقدرم لاک به اون دستهای خشگلت میاد
رمزززززززززم میخوام لطفا


مرسی خاله جون از محبتتون
چیز مهمی نبود گلم
مامان ایلیا کاکلزری
18 آبان 92 20:23
سلام عزیزم خوبین؟ ملی بانوی خوشگلم چطوره از روی چشمای ماهش ببوس قوربونش بشم من که اینقدر با استعداده ماشالا من که باورم نمیشه یه بچه 2 ساله بتونه اینقدر خوب نقاشی کنه واسش اسپند دود کن حتما... از اینکه کم کم میام شرمنده اخه همش خونه مادرمم دیگه اخرای بارداریه و روزای سخت واسم دعا کن


مرسی گلم ممنونیم از محبتت
ملیکا هم خوبه و دست بوستونه
انشاالله به سلامتی و صحت گلم
نگفتید اسمش چی شد؟؟
مریم مامان پرنیا
21 آبان 92 3:53
ما رو هم از دعای خیرتون فراموش نکنی منصوره جون
مامان منصوره
پاسخ
شما هم همینطور عزیزم