ملیکا جانملیکا جان، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره
زندگی مشترک من وبابازندگی مشترک من وبابا، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

ملیکا جون ، قشنگترین هدیه ی خدا

مسابقه لبخند ک فرشته

عکس ملیکا جون رو تو مسابقه ی نی نی وبلاگ با موضوع عکس لبخند در هنگام خواب ،شرکت دادم .. از دوستان گلم میخوام جهت کسب اطلاعات بیشتر به این لینک مراجعه کنن..  http://mosabeghe.niniweblog.com/ فرشته ی معصوم ما... ...
28 تير 1391

عشق مامان و بابا

خیلی خیلی بازیگوش شدی گلم .... همین الان داری از سر و کول بابایی بالا میری. از آخرین باری که تو  وبلاگت دایره ی واژگانت رو نوشتم ، واژگانت دو برابر شده.. عروسکم ...   ...
28 تير 1391

عکسهای مسافرت

پنجشنبه صبح از مسافرت اومدیم اما چون اینترنت مون قطع شده بود نتونستم بیام و  کامنت بذارم... مسافرتمون بیشتر دید و بازدید از اقوام بود و جای خاصی نرفتیم ، چون اکثر جاها رو رفته بودیم.. فقط روز آخر برای اینکه ملیکا جون رو شاد کنیم، با خاله مبینا  و عمو اصغر و پدر و مادر عمو محمد به باغ پرندگان رفتیم.. ملیکا جون خیلی خوشحال بود که این همه پرنده رو با هم تو یه جا میدید. حتی یک بار یک طاووس رو دنبال کرد....  بقیه عکس ها رو لطفا در ادامه مطالب ببینید...   وسط باغ  کوچه باغ های اصفهان قدیم رو به صورت کوچیک و ماکتی ساخته بودند ، که ملیکا جون رو خیلی خوشحال میکرد... ...
20 تير 1391

عکسها ملیکا جون برای بابا

من و ملیکا جون  اصفهان هستیم و بابایی نتونست با ما بیاد ما هم داریم عکسهای ملیکا رو برای بابای میذاریم تو وبلاش تا بابایی بتونه دختر نازش رو ببینه در اتوبوس و گوش دادن  آهنگ با هندزفری از راست آتبین اشراقی ،مایسا صحت،  نیوشا اشراقی (دختر خاله ملیکا جون) ، ملیکا ...
19 تير 1391

مسافرت

روزهامون تکراری شده ، خیلی دلم میخواست  تنوعی برای خودم و ملیکا جون بشه واسه همین تصمیم گرفتیم بابایی رو که واسه کارش نمیتونست باهامون بیاد رو تنها بذاریم و بریم اصفهان پیش خاله ملیحه ی ملیکا جون تنها نیستیم با خاله مبینا شون میریم امیدوارم بهمون خوش بگذره و تنوعی بشه واسه ملیکا جون....  
10 تير 1391

بازیگوش من

امروز با دوستامون رفته بودیم جنگل خیلی خیلی خوش گذشت انقدر بازیگوشی کردی عزیزم که هنوز تفریحمون تموم نشده بود خوابیدی و ما برگشتیم خونه با دوستات یک عکس یادگاری هم انداختید... از راست ثنا یزدانپناه ، ملیکا جون ، شایا توکلی   ...
10 تير 1391

دایره ی واژگان دلبر مامان و بابا

من و بابا مجید خیلی فکر کردیم تا تمام کلماتی که ملیکا جون به زبون میاره رو یادداشت کنیم... لطفا برای دیدن این کلمات به ادامه مطالب بروید. حیوانات: ماهی    ما  با ادای (دهنش رو شبیه ماهی جمع میکنه) اسب     اسب   با ادای (پیتیکو پیتیکو) سگ      هاپو    با صدای   (هاپ هاپ ) گوسفند ببیی با صدای (بع بع ) گاو     با صدای ماااا ماااا گربه گبه با صدای مو قورباغه با صدای قور قور جوجه جوجوک با صدای جیک جیک حشرات آئو میوه ها : آلوچه   آلو موز      موز گیلاس &nbs...
6 تير 1391

دست درد ننننه

دیروز بود که بابایی  بعد از اینکه به ملیکا گفت دستت درد نکنه ، ملیکا جون هم تکرار کرد و گفت دست درد ننننه اما فکرش رو نمیکردیم که کاربرد این کلمه رو بلد باشه و بتونه ازش استفاده کنه ....... همین 10 دقیقه پیش وقتی ملیکا داشت با بازی فکری اش بازی میکرد و میخواست ماهی رو سر جاش بگذاره و دستش به ماهیه نمیرسید ، بابایی به ملیکا جون ماهی رو داد و ملیکا جون  به بابایی گفت "دست درد ننه"
2 تير 1391

آله (آره)

واسمون خیلی شیرینه که ملیکا جون حرف میزنه... اما چند روزیه با یاد گرفتن کلمه ی آله (آره) خیلی شیرینتر و نازتر شده فداش بشم خیلی مودبانه و متین و با گفتن آله(آره)  یا باش(باشه) جوابمون رو میده ... درصددم تا چند روز دیگه دایره ی کلمات ملیکا جون رو جمع کنم و تو وبلاگش بنویسم.
30 خرداد 1391