ملیکا جانملیکا جان، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره
زندگی مشترک من وبابازندگی مشترک من وبابا، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

ملیکا جون ، قشنگترین هدیه ی خدا

یه اتفاق بد

1390/12/28 0:38
نویسنده : مامان منصوره
754 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلمون امشب که داشتی تو کشوهاتو میگشتی از توی کشوی تختت شیشه شیرت رو پیدا کردی، شما که هیچ وقت لب به شیشه شیر نمیزدی امشب ازش خوشت اومد و همینطور شیشه شیر خالی رو میمکیدی....

من هم رفتم و توش آب ریختم و شما بیشتر خوشت اومد ، همینطور دو دستی شیشه شیر رو گرفتی و راه میرفتی و آب میخوردی ، عزیزم تو یه لحظه و یک آن اتفاق افتاد ، در حالی که تو دو قدمی مامانی بودی ، و سرت رو بالا گرفته بودی و راه میرفتی ، جلو پات لپ تاپ رو ندیدی و صورت نازت خورد به کنج لپ تاپ بد...

بمیرم برات بین لپت و لبت انگار سوراخ شده خیلی خون اومد ، خیلی هول شدم و به بابایی زنگ زدم که سریع خودشو برسونه خونه ...

خیلی ببخشید مامانی تو یک لحظه اتفاق افتاد و با اینکه تو دو قدمی شما بودم نتونستم بگیرمتون..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ایلیا
28 اسفند 90 9:16
سال نو مبارک باشه عزیزم
انشاالله خدا به شما و خانواده محترمتون تو این سال سلامتی هدیه کنه
ایلیا جان را ببوسید