ماوقع امروز ..
امروز دختر کوچولو بعد از مدتها زود بیدار شد(ساعت ٨صبح) علتش هم سرفه های مکرر بود که ٢ شبه شروع شده و دیشب بیشتر شده بود ، سریع با مطب دکتر دخترم (دکتر مقصودلو) تماس گرفتم و یک نوبت تا قبل از ظهر ازشون گرفتم..
با ملیکا جون رفتیم خونه عزیز فهیما ،امیر رضا جون ،پسر عمه ملیکا،اونجا بود و داشت با لپ تاپ و دسته بازی ،فوتبال بازی میکرد
چون مادربزرگ پدرش مرد به مدرسه نرفت ، ملیکا دوست داشت دسته بازی رو دستش بگیره ، واسه همین اولش رفت و بغل داداشی نشت دید جواب نمیده داداشی رو نازی کرد ، بازم جواب نداد در حالی که من ، عمه شیما،عمه مائده و عزیز تحت نظر داشتیمش ، دیدیم که صورتش رو به صورت داداشی نزدیک کرد و برای اولین بار یک بوس صدا دار داد..
این اولین بوس صدا دار ملیکا جون بود ، و دومین نفری که خانمی صدا دار بوسیدش مامان منصوره بود...
با عمه مائده آژانس گرفتیم و به مطب دکتر رفتیم ، خانمی تا دکتر مقصود لو رو دید شروع کرد به جیغ کشیدن...
دکتر گفت خیلی خلط داره و نباید از خونه بیرون ببرمش...
انشاالله گل دختر ما زودتر خوب بشه