ملیکا جانملیکا جان، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
زندگی مشترک من وبابازندگی مشترک من وبابا، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

ملیکا جون ، قشنگترین هدیه ی خدا

آخر هفته ای که گذشت

1393/9/5 3:51
نویسنده : مامان منصوره
1,881 بازدید
اشتراک گذاری

پنجشنبه شب هفته قبل ، آخر شب به اتفاق خونواده پدری ملیکا جون ،  به باغ رفتیم ..

همه به قصد خوابیدن اومده بودند ولی ما برای اینکه ملیکا جون رو خوشحال کنیم رفته بودیم و برای خواب برگشتیم خونه

فردا صبح ؛ زودتر از همیشه بیدار شدیم تا نظاره گر تیغ کشیدن آفتاب  در باغ باشیم..

کودکی کن دخترم که فردا روز بزرگ میشوی

طبق معمول ملیکا جونم چوبی رو در دست داره بغل

عزیز دلم

قربونت برم عزیزم با اون ژستای خوشگلتبغل

این عکسای خوشگل رو وقتی با بابایی و شما به پیاده روی  اطراف باغ رفتیم گرفتیمزیبا

لطفا برای دیدن بقیه عکسها و مطالب به ادامه ی مطالب تشریف ببرید...

 

برگای پاییزی با رنگهای جذابشون منظره های زیبایی خلق کرده بودند ....خدایا شکرت

نفسم

اینهم ملیکای خسته در انتهای مسیر پیاده روی کوتاهمون...این راه به آقا چشمه منتهی میشد...

ملی ناز من

ملیکا و بابا مجید مهربون که تموم سربالایی ها ، ملیکا جونش رو بغل کرده بود

ملیکا و بابا مجید

من و ملیکا جونم

من و ملیکا


بارش پاییزی و چتر ملیکا جونم...

یه روز صبح که بیدار شدیم دختر نازم هوس خرید چتی رو کرد که چند روز پیش تو خرازی سر کوچمون دیده بود....این شد که به اصرارشون صبح کله ی سحر دو تایی رفتیم چتر خریدیمخندونک

توی اون روز آفتابی همه با تعجب نگاهمون میکردند... مخصوصا زمانیکه تو کوچه خانمی هوس کرده بود چترش رو باز کنهقه قهه

تا اینکه دعاهای ملیکا جونم برای بارش بارون مستجاب شد و تو یه روز قشنگ پاییزیمون بارون بارید...

چتر


ملیکا خانمی وقتی که خونه ی عزیز تنهاس هوس میکنه مبل سه نفریشون رو پر کنه از پتو و ملحفه و بالشت ...

یعنی این مدلی...

فدات شم مامانی

هر چی هم من و بابایی به ملیکا جون  تذکر بدیم همونقدر هم عزیز فهیما به من و بابایی تذکر میده که جلوی بازی بچه رو نگیرید...سکوت


بازی های خونه مادر جون هم که منوط به بودن دایی محسن خیلی هیجان انگیز و جذابه...

چون یا به درست کردن سرسره با میزها و عسلی های پذیرایی و ... ختم میشه یا مدام ملیکا رو باید رو هوا پیدا کرد.....بسکه دایی جون پایه استقه قهه

انشاالله ایندفعه از بازیهاشون عکس میگیرم

اینم آخرین ورژن بازی خونه مادرجونه ، وقتی ملیکا با عصای مادربزرگم راه میرهخندونک

عصا


چند شب پیش ملیکا جونم هوس میکنه در حضور عمو حسین و خاله فاطیما نقاشی ازشون بکشه...

نقاشی

اینم از عمو حسین و بابا مجید

نقاشی

همونطور که  ملیکا جون در نقاشی بهش اشاره کرد ، عمو حسین خیلی قد بلنده با قد  190زیبا


چند وقت پیش ملیکا از روی بسته آموزشی سینا ، تونست یاد بگیره و این ماهی و شاتل رو در کنار هم تو یک نقاشی بکشه

ماهیشاتل

نقاشی

ماه رو با شابلون تو آسمون شب تاریک کشید


این چند وقته خیلی کمتر تونستم برای بازی ریاضی ملیکا جون وقت بذارم ولی هر وقت تونستم آموزه های قبلی رو تکرار کردم...

دخترم از 1 تا13 رو میشناسه و قادره اونها رو به صورت دست و پا شکسته بنویسه..

جمع و کم اعداد از 1 تا 6 رو یاد گرفت و فعلا در مرحله ی تکرار و تمرین هستیم..

و خیلی از بازی های ریاضی که با هم انجام میدیم این یادگیری ها رو ارتقا میده...

خدا رو شکر


در مورد غذا خوردن ، یه حرصایی هست که انگار همیشه باید خورد...مثل بلند شدن از سر سفره و راه رفتن در خلال خوردن غذا...؛خوردن ته دیگ قبل از خوردن غذا ...

و مورد آخر ، چند روز پیش که خونه عزیز بودیم و یکی از غذاهای مورد علاقه ات ؛ عدس پلو ؛ رو درست کرده بودن، به من گفتید : دستم شله پیچش افتاد خودت به من غذا بده...قه قهه

ولی به حمدالله اگر بدغذایی هات رو در نظر نگیرم خیلی بهتر از قبل شدی


ممنونم از اینکه با ما بودیدمحبت

پسندها (9)

نظرات (11)

هنرهای دست ساز چیکچی
5 آذر 93 8:16
چه خانوم خوشگلی
مامان منصوره
پاسخ
مرسی از محبتتون
مامان خدیجه
5 آذر 93 10:41
آفرين به اين دختر ناز وخوشگل كه نقاشي هاي خوشگلي ميكشه بووووووووووووووس برا ي مليكا جون
مامان منصوره
پاسخ
مرسی خدیجه جون از محبتت
مامان لیانا
6 آذر 93 23:12
سلام به ملیکای نازم و مامان مهربونش عزیزم من خیلی وقته وبتون رو میخونم ولی بصورت خاموش اما ایندفه دلم نیومد نطر نذارم خیلی عکسای خوشگلی انداختین تواین پاییز خوش اب ورنگ اونم با یه دخمل نااااااز خوشحال میشم بما هم سر بزنی هم استانی عزیز
مامان منصوره
پاسخ
سلام دوست خوب و مهربونم ممنونم که وقت گذاشتیدو نظر دادید چشماتون قشنگ میبینه خانومی چشم همین الان میایم
مامان لیانا جون
9 آذر 93 19:02
منصوره جون ممنون که چشمای زیباتون رو مهمون صفحه ما کردیید
مامان منصوره
پاسخ
ممنونم از محبتت دوست عزیزم
مامان علی
9 آذر 93 21:19
ماشاالله چه دخمل نازی دارید.. خیلی به خودتون شبیه نقاشی هاش هم بسیار زیبا
مامان منصوره
پاسخ
مرسی دوست عزیزم
آذین
9 آذر 93 21:59
بالاخره زیارتتون کردم خانوم خانوما خیلی ماهی بخدا "خانوم "نجیب با صداقت . باورکن اغراق نکردم مشخصه " دخملی هم شبیه بابا جونیشه کپی برابر اصل
مامان منصوره
پاسخ
مرسی از محبتت دوست خوبم خانومی از خودتونه عزیزم خیلی شبیه باباشه درست فرمودید
عمه فروغ
13 آذر 93 11:48
سلام عزیزم.با اجازه لینکتون کردم ملیکا عزیزم رو هم ببوس
مامان منصوره
پاسخ
مرسی عزیزم ما هم متقابلا لینکتون کردیم
سمیرا مامان پرنیان
18 آذر 93 22:35
عزیز دلمهمیشه به گردش...منظه زیبا و عروسک زیباتر
مامان منصوره
پاسخ
مرسی سمیرای عزیزم
ツ دختربهاری
19 آذر 93 18:19
سلااااام من لینکتون کردم شما منو لینک نکردین؟
مامان منصوره
پاسخ
سلام دوست عزیز الان لینکتون کردم
✿ارمیتا✿
23 آذر 93 19:28
وایییی ! چه دخمل نازی ! چه چشم های خوش رنگی ... من لینکتون کردم .... شما هم اگر خواستید بکنید
مامان منصوره
پاسخ
سلام دوست خوبم ممنونم از محبتتون ما هم لینکتون کردیم
مامان ساينا
24 آذر 93 15:06
سلام عزيزم واااااي چه دختر خوشگلي خدا حفظش كنه ممنون ميشم به منم سربزنيد با افتخار لينك شدي شما هم بلينك
مامان منصوره
پاسخ
ممنونم دوست خوبم ما هم لینکتون کردیم