یک روز با دوستان..
یک روز از همین روزهای بهاری که خونه ی مادر جون بودیم ، مهمونهای عزیزی داشتیم که خونمون رو پر از هیاهوی بچه گانه ی خودشون کردند
خیلی شاد و پر قیل و قال شده بود...
از راست ملیکای عزیزم ، ماهان (پسر خاله ی دوست داشتنیم)، آتبین ( پسر دختر خاله ی عزیزم) ،مایسا ( دختر پسر خاله ام) و نیوشا جان و آوینای عزیزم...
خیلی خیلی به بچه ها خوش گذشته بود
این عکس رو هم سوار بر موتور بابا بزرگ گرفتند
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی