ملیکا جانملیکا جان، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره
زندگی مشترک من وبابازندگی مشترک من وبابا، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

ملیکا جون ، قشنگترین هدیه ی خدا

این روزها...

1392/3/11 18:29
نویسنده : مامان منصوره
849 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم تو این روزها که به سرعت میگذره ، حست میکنم و خوشحالم و قدر قشنگترین هدیه ی خدا به خودم و همسرم رو میدونم...

ظهر که برای ناهار غذا میپختم  تو استخرت سرگرم بازی بودی ، اومدم سرک کشیدم و دیدم داری با لاک اسباب بازی ات که از سرویس وسایل میز آرایشت بیرون آورده بودی ، ناخن هات رو لاک میزنی..

نا خود آگاه خنده ام گرفت و بلند خندیدم...

گفتید: چرا من دارم لاک میزنم به من میخندی؟؟؟

گفتم : به لاک زدنت نمیخندم گلم ، از داشتن دختر خوبم خوشحالم و میخندم..

چند روزیه از دوست جدیدی نام میبره که بعد از مولاویو دومین دوست خیالیته اسمش خیلی جالبه..

مشین دری مار....مژه

این یکی دوستت هم خیلی پایه است و بیشتر جاها همراهته...

سه شنبه هفته قبل بابایی مهربون سر کار حالش بد میشه و  تا آخر هفته پیشمون میمونه و این موضوع ملیکا رو خیلی خوشحال میکنه...

به طوری که دیشب که بغل بابایی بود و داشتیم تو خیابون قدم میزدیم به بابایی گفتی :

ایشاالله فردا سر کار نمیری؟

هفته پیش که خونه عزیز فهیما بودیم شما با داداش محمد مهدی روی مبل نشسته بودید و داشتی به داداشی یه چیزی میگفتی ، من و بابایی هم بدون اینکه به شما نگاه کنیم به حرفاتون گوش میکردیم...

میگفتی : محمد یه توضیح خنده داری بدم ...مژه

عروسی بودیم خانمه صورتش رو سیاه کرده بود...من ترسیده بودم  گییه کرده بودم...

اولش فکر میکردیم فقط خواسته از کلمه توضیح تو حرفاش استفاده کنه اما بعد از اینکه کاربردش رو دیدیم فهمیدیم که دختر گلمون معنیش رو هم بلده

آخر هفته قبل با بابا مجید شما رو. بردیم آتلیه..باور کردنش خیلی سخت بود که دختر همیشه ترسان و گریان ما از آتلیه که با دیدن آقای عکاس و محیط آتلیه فقط گریه میکرد  به قدری  تغییر کرده بود که وقتی عکاس میگفت بخند لبخند میزد و به صورت بلند میگفتت: ههه

به زودی با عکسهای آتلیه ی ملیکا جون می آییم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

زینبی
11 خرداد 92 18:44
عجب اسم باحالی.
مشین دری مار
منصوره جون همچنان منتظر عکسایه جدید ملی بانو هستم.


مرسی گلم
مامان فتانه
11 خرداد 92 23:19
ای جان افرین به این دخملی که انقدر خوب میفهمه و بازی میکنه ما منتظر عکسا هستیم


ممنونم فتانه جون
مامان محمد جان
12 خرداد 92 14:15
سلام خانمی
قربون ملیکا بشم که خیلی ناز و دوست داشتنیه. شیرین زبونی های دختر گلت جالبه. خدا برات حفظش کنه.


مرسی عزیزم محمد جانم رو ببوس
مامان ثنا
12 خرداد 92 20:33
چه دخمل شيرين زبوني


مرسی
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
13 خرداد 92 1:52
سلام عزیز بیا وبم به یه سرگرمی دعوت شدی


اومدم عزیزم
مریم--------❤
16 خرداد 92 13:18
منتظر عسکها هستیم


چشم حتما عزیزم
مامان ملیکا کوچولو
18 خرداد 92 1:37
خاله قربون اون لاک زدنت عروسک (ما شاالله)



مرسی عزیزم
آدرس نگذاشتید...
مریم مامان پرنیا
20 خرداد 92 23:48
ماشالله به دختر ناز خاله ملی بانو
منتظر عکسای نازتم خالههههههههههههه.میدونم همه شون ماهن ماه


مرسی خاله جونمممممممممممم
مریم مامان پرنیا
21 خرداد 92 10:12
خاله قربون اون ناز حرف زدنت بره عزیزم .ملی جون خیلی دوس داشتنی ..........باز واسه ی ما لاکم میزنی خاله


مرسی خاله جونم
بللللللللللللللللللللله