اولین تجربه ی سینما با شهر موشها
قرار بود با دوستان مون و بچه ها به سینما بریم و شهر موشها ی 2 ببینیم ؛ اما به دلایلی نشد و دیروز که بابایی مهربون بیکار بودند به همراه ملیکا ی عزیزمون که هیچ ذهنیتی از سینما نداشت راهی سینما شدیم نگران بودم که نکنه زود حوصله ی خانمی سر بره و بخواد که بریم خونه... اوایل فیلم بود که همین اتفاق افتاد و گفت که خسته شده و میخواد بریم خونه ولی خدا رو شکر با ورود اسمشو نبر هیجان دنبال کردن فیلم برای ملیکا بیشتر شد ... به طوری که وقتی اسمشو نبر ها با ماشین تصادف کردند ..ملیکا داد زد : دارن اینا رو زیر میگیرن ..حقشون بود ...آفرین..... وقتی هم که موشها همه ی گربه ها رو کشتند گفتید: آخ جون مامان همه رو کشتن دیگه نیستن......