اولین تجربه ی استخر
به علت ترسی که ملیکا از آب و آب بازی یا شاید بهتر بشه گفت از خیس شدن داشت ؛ نمیتونستم خانمی رو به استخر ببرم..
تا اینکه تو یکی از آخر هفته های مردادی مون ؛ بابایی این ترس رو از دخترمون گرفت و تونست ملیکا رو با آب بازی کردن در دریا آشنا کنه...
این تجربه انقدر برای ملیکا جونم شیرین بود که تو این ماه سه بار عزیز دلم رو به دریا بردیم در حالی که دیگه خبر از شن بازی و ساحل نشینی ملیکا نبود
این بود که من و بابایی تصمیم گرفتیم شما رو با استخر هم آشنا کنیم...
قبل از اینکه به استخر بریم دایی جون درباره ی استخر از شما پرسیده بود و اینکه تا حالا رفتی یا نه ؟ به دایی گفتی ماهی داره؟؟؟
اولین باری که میبردمت استخر ؛ شنبه 25 مرداد ؛ برات خیلی تازگی داشت و خوشحال بودی ؛ وقتی اسم جاهای مختلف استخر رو بهت میگفتم مدام میپرسیدی یعنی چی؟مامان فدات بشه
اوایل که قسمت استخر کودکانه بودیم کنارت بودم ؛ کم کم به مدت چند دقیقه شما رو با دوستات تنها گذاشتم و از دور مراقبت بودم ؛ طوری شده بود که اواخر سانس میگفتی : برو من خودم هستم..
از شیطنت هاتم بگم که با دوستات تو استخر میرقصیدی و مسخره بازی در میاوردی...یک بار به اصرار خودت سوار سرسره شدی ؛ هر چند نگذاشتم که به داخل آب بیفتی و در انتها گرفتمت اما دیگه هوس سرسره بازی نکردی
گهگاهم میومدی قسمت بزرگسالان و ازم میخواستی مثل دوستات شما رو لبه ی استخر بگذارم و خودت با گرفتن لبه ی استخر عرض استخر رو طی میکردی
مدام میگفتی آرامش دارم ، گفتم یعنی استخر بهت آرامش میده؟ میگفتید نه ؛ خودم آرامش میدم
راستی اولین عکس پرسنلی ملیکا جونم ..
کاردستی های این هفته ی مامانی و ملیکا جونش
چند روزیه با ملیکا جون بازی ریاضی انجام میدیم که ملیکا خیلی دوست داره
انشاالله سر فرصت تو یک پست جدا در مورد بازی هامون توضیح میدم
چند وقتیه با بابایی تصمیم گرفتیم دکترتون رو عوض کنیم ؛ برای همین یک دکتر از ساری انتخابمون شد که ملاقات اولمون دیروز بود
بعدش هم به فروشگاه مورد علاقه ی ملیکا جونم ؛ فروشگاه خانه کاشانه رفتیم که خانمی کلی خرید کرد..
از باتری قلمی برای اسباب بازیهاش و استیکر و مداد رنگی و مداد و چسب کودکانه برای کاردستیهاش و ... تا این پازل 50تیکه ای رو که خودم انتخابش کردم
لطفا برای دیدن قشنگترین نقاشی های این هفته به ادامه مطالب بروید...
در نگاه اول فکر میکردم که ملیکا دوتا پروانه و یک گل کشیده ، اما وقتی ازش پرسیدم متوجه شدم بنفشه حلزونه و آبیه پروانه....
وقتی از ملیکا پرسیدم چرا دهن دخترش کجه گفت : آخه ناراحته
شاهکار هنری این هفته زمانی اتفاق افتاد که ملیکا تصمیم گرفت کامپیوتر و باندش رو بکشه