از تو مینویسم
گل همیشه بهارم ، چهل روزیه که ازت ننوشتم...
کمی به خاطر بی حوصله بودنم بود ، بعدش هم شارژر لپ تاپمون که دوباره خراب شد و مابقیش به خاطر فوت پدر بزرگ عزیزم که بیست روزی ازش میگذره ..
از همه ی دوستان گلم که تو این مدت با نظراتشون ما رو شرمنده کردند پوزش میخوام ، انشاالله در اسرع وقت به همه ی نظراتشون جواب میدم...
ملیکای قصه ی ما این روزها ...
- چنان لفظ قلم صحبت میکنه که من و بابایی رو با حرفاش میخندونه ، کلماتی مثل متاسفانه ، شرمنده ، لفطا و....باعث جذابیت شخصیتی دخترمون شده.
- به راحتی اریگامی قایق رو درست میکنه و این از آموزه های خاله جون مبیناست
- عاشق فیتیله جمعه تعطیه است و تقریبا هر روز تموم آرشیو های ضبط شده ی این برنامه رو نگاه میکنه
- نقاشی های این چند هفته ی ملیکا شامل گل و پروانه ، گل و ابر و خورشید ، گل و سبزه و خلاصه هر چیزی به همراه یک گله یا رودخونه و دریا و ماهی( ماهی رو با استفاده از شابلون میکشه)
لطفا برای دیدن نقاشی های پیکاسوی کوچولومون به ادامه ی مطالب بروید
در توضیح این آدمکه بگم که وقتی این نقاشی رو کشیدی گفتی نمیدونم چرا شبیه میمون شد...
برای کشیدن خطوط رودخونه و ماهی های توش از خط کش و شابلون استفاده کردی
در توضیح این نقاشی اینکه طبق معمول سر سفره هم غذا میخوردی و هم نقاشی میکشیدی واسه همین خیلی نقاشیت کثیف شده.. .
این نقاشی رو باغچه نامگذاری کردی...
اسم این نقاشی رو هم گذاشتی ؛ خورشید آفتابگردونی