وبلاگ ملیکا جون دو ساله شد
دو سال از اولین باری که خاطرات عزیز دلمون رو تو این دنیای مجازی یادداشت میکنیم میگذره .
دوست دارم دخترم با خوندن این مطالب و این یادداشتهای مادرش متوجه بشه که زندگی مثل یک دفتر یادداشته ..بازش میکنی ...با کارهات بهش نقش میدی ...سر آخر هم وقتی صفحاتش تموم میشه مجبور و محکوم به بستن اون هستی....
باید قدر داشته هات رو بدونی و هیچ وقت حسرت نداشته هات رو نخوری
باید دل شاد و آزاده زندگی کنی
هیچ وقت سر مقابل بنده ی خدا فرود نیاری و بازیچه ی کسی نشی
قدر گوهر وجود خودت رو بدونی و به بهای ناچیز دنیا عفت خودت رو از دست ندی و بدونی یاد خدا هر دردی رو دوا و هر بیقراری رو آرامشه
یاد خدا دلت رو انقدر آروم میکنه که میتونی خودت رو خوشبخت تر از هر بشری ببینی
انقدر که دلم میخواد عاقبت به خیر بشی امشب شاعر شدم و احساساتم فوران کرد ...
در حالی که ساعت یک و ربع بامداده قلم مجازی ام رو به زمین میذارم و از خدا میخوام که برای همه مون عاقبت به خیری رو رقم بزنه...
الهی آمین یا رب العالمین