گل ناز ما
گلکم ، شیرین زبونم تکه کلام های خاصی گرفته..
وقتی میخواد نهایت ارادت خودش رو به کسی برسونه میگه : (صداش رو کلفت میکنه) چاکرم ، مخلصم ، نوکرتم...
یا وقتی با بچه های کوچکتر از خودش صحبت میکنه: عزیزم ، قشنگم ، نفسم ، عشقم....
دو سه روزه به کمک بابا جون مجید داریم یکی از شعر های حافظ رو برای ملیکا جون میخونیم ، دوست داریم ملیکا چند تا شعر حافظ رو بلد باشه...
از شعر دل میرود زدستم حافظ که عاشقشم شروع کردیم...
دو هفته میشه برای خانمی خمیر بازی خریدیم و خیلی استقبال کرده
راستی تا یادم نرفته بنویسم که مهمترین دغدغه ی ملیکا تو این ماه اینه که هر روز انگشتاش رو لاک بزنه ،همین دیشب بود که لاک صورتی رو بابایی واسش زده بود ، صبح که از خواب بیدار شدی گفتید:
مامانی صورتی به درد نمیخوره سیفید میخوام
به دخترم گفتم که اگر زیاد دستات رو لاک بزنی کرم انگشتات رو میخوره ....
{نمیدونم چرا از روی عصبانیت همچین دروغ بزرگی بهش گفتم}
فداش بشم امروز صبح مدام میگفت مامانی تو این لاک سیفید کرم نیست ...
داداش محمد مهدی که امسال کلاس چهارمه دو هفته قبل ، زمانیکه امتحان تعطیلات عیدش رو که به صورت اینترنتی ،خونه عزیز فهیما ، بد داده بود ، خیلی ناراحت بود و گریه میکرد...
ملیکا جون کنارش رفت و گفت: چرا ناراحتی؟ والله من که دوستت دارم!!!!!!!!!!
چند وقت قبل خونه مادر جون ناهار دعوت بودیم ، شما طبق معمول کنار عمو اصغر ( شوهر خاله مبینا) نشسته بودید...
تا غذا آماده بشه خیلی نامحسوس با چنگالتون به جوراب عمو اصغر میزدید...
عمو جون گفت: نکن باز پاره میشه باید برام بری بخری
ملیکا جونم در کمال آرامش گفت :چه رنگی بخرم؟؟
عزیز فهیما همیشه به ملیکا جون میگه میخورمتها...
یک روز ملی بانو در جواب عزیز فهیما گفت: هر روز تو داری منو میخوری