نگرانی های اخیر...
مشکلاتی که برای دخترمون در روزهای گذشته به وجود آمد باعث شد دو بار به پزشک مراجعه کردیم ..
چند روز پیش متوجه زخمهایی در دو قسمت سر ملیکا جون شدیم که با مراجعه به پزشک مشخص شد که بیماری به نام زخم زرده و با مصرف پماد رو به بهبود میرفت تا اینکه دیروز صبح بعد از اینکه ملیکا از خواب بیدار شد ، کمی لجبازی های غیر عادی داشت و بیشتر که توجه کردم دیدم قسمتهایی از کمرش رو هر چند دقیقه میخارونه ، وقتی لباسش رو بالا کشیدم دیدم بیشتر نقاط بدنش کهیر زده ...
لختش کردیم تا لباسهاش اذیتش نکنه و تا عصر که پزشکش به مطب میرفت صبر کردیم...
دکتر اسم غذاهایی که آلرژی زاست رو عنوان کرد که از بین اون غذاها بادام زمینی رو شب قبلش خورده بود...
البته هنوز مشخص نیست علتش چی بوده چون بادام زمینی رو همیشه میخورده
دکتر شربت کتوتیفن رو تا دو روز تجویز کرد ، امروز خوب بود اما آخر وقت دوباره شروع شد و این بار صورتش رو در بر گرفت که خیلی ناراحتمون کرد...
فردا حتما دکتر میریم و پیگیری میکنیم
ملیکا از انجیر مثل بیشتر غذاهایی که به خاطر قیافه شون دوست نداره ، خوشش نمیومد و کم کم میرفت که فصلش تموم بشه که نیوشا جون تو مدتی که پیشمون بود ، ملیکا رو با این میوه ی ناب شمالی آشنا کرد و حالا ملیکا عاشقشه ...
یادم رفت بنویسم که خاله جون ملیحه و عمو محمد زحمت کشیدند و برای ملیکا یک بازی فکری جالب خریدند..
دستشون درد نکنه
و باز هم یادم رفت بنویسم که من و بابا مجید هم به مناسبت روز دختر یک هدیه کوچیک اما جالب برای دخترمون گرفتیم که ملیکا خیلی خوشش اومد
تو پست های بعدی سعی میکنم از تحولات و خصوصیات فردی ملیکا بنویسم..، البته خیلی زمانبره و در زمانهای بیداری ملیکا این کار شدنی نیست..، باید صبر کنم تا مثل الان که ساعت 3 و نیم بامداده و ملیکا خوابیده پستم رو بنویسم...