ملیکا جانملیکا جان، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
زندگی مشترک من وبابازندگی مشترک من وبابا، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

ملیکا جون ، قشنگترین هدیه ی خدا

تولدت مبارک ماه من

1393/11/22 2:00
نویسنده : مامان منصوره
6,527 بازدید
اشتراک گذاری

ماه من ؛ ملیکای من ...

 4 سال از زندگی ات که آوان و سرآغاز روزهای کودکیت است سپری شد و من و مجید از با تو بودن لذت بردیم..

حسی که زندگی با وجود ملیکا داره هیچ جایگزینی نداره و هیچ وقت تکراری نمیشه ، این یعنی خوشبختی...

خوشبختی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود....  سهراب

خدا رو شاکریم به خاطر همه چیز مخصوصا قشنگترین هدیه اش


ملیکای 4 ساله ی من حالا میتونه به راحتی شماره 1 تا 20 رو چه فارسی و چه انگلیسی بخونه و بنویسه و بشمره ..

میتونه عقریه ی بزرگ ساعت شمار رو بخونه و اعلام ساعت کنه...

ساعت 12 شب  18ام بهمن هم تونست درگ کردن رو کامل یاد بگیره


میریم سراغ تولد ملیکا جونم که تو دو شب برگزار شد...

شب اول با حضور خانواده ی مادری ملیکا علی الخصوص حضور  گرم و پر رنگ خاله جون ملیحه و دخترخاله های خوب و مهربون ملیکا که زحمت کشیدن و این همه راه رو از اصفهان اومدند شمال ،تولد مشترکی برای نیوشا جون و ملیکا جونم که هر دوشون بهمن ماهی هستند گرفتیم و گلهای نازم حسابی بهشون خوش گذشت...ملیکا که انقدر خوشحال بود زیاد فرصت عکس گرفتن به ما نداد...

تولد

ای جونم

ای جانم

لطفا برای دیدن بقیه عکسها به ادامه مطالب بروید...

چند روزی بچه ها با هم بودن که چند بار به گردش رفتیم و از هوای  زمستون امسال که حسابی بهاری بود ، لذت بردیم ....

ای جان

دامداری

ملیکا که حسابی از گاو میترسید مدام جیغ میکشید..

ای جانم

اینم عکس بابا بزرگ و سه تا نوه هاش

بابا بزرگ و نوه هاش

پ ن :

بابا بزرگ اسماعیل زحمت کشیدند و برای تولد ملیکا جون 50 هزار تومن پول دادند ، مادر جون برای ملیکا خانم چرخ خیاطی خریدند ، دایی جون محسن زحمت کشیدند بلوز و شلوار گرفتند ، خاله جون ملیحه زحمت کشیدند برای ملیکا جون کاپشن و ساریفون خریدند ، خاله جون مبینا زحمت کشیدند و برای من دو دست پارچ هدیه گرفتند ، خاله جون فاطیما هم برای ملیکا خانم حوله لباسی خریدند

پسندها (11)

نظرات (0)