12 و 13 فروردین
روز 12 ام به پارک ملت بهشهر رفتیم ....
مثل پارسال هفت سین قشنگی چیده بودند.
به مناسبت سال اسب..
غروب 12 ام فروردین خانمی با دخترخاله ها تو حیاط خونه ی مادرجون مشغول بازی بودند ، فقط برای 2 ، 3 دقیقه بچه ها رو تنها گذاشتم و تا برگردم صدای گریه ی ملیکا بلند شد..
خانمی زمین خورده بود و چونه اش کبود و زخمی شد..
13 ام تو حیاط خونه ی مادر جون 13 رو به در کردیم...
بابا بزرگ هم برای بچه ها تو پارکینگ تاب بستند ...
این هم عکسی از ملیکا خانم و عروسک ماسوله ای شون ملیسا خانم..
برای عصر هم به زمین بابابزرگ رفتیم و هوایی عوض کردیم ، خیلی سر سبز بود..
نیوشا جون و ملیکا جون از خاله فاطیما یک دفتر نقاشی گرفتند و هر کدوم نقاشی جداگانه ای کشیدند
نتیجه ی کارشون...(سمت راست نقاشی ملیکا جون و سمت چپ نقاشی نیوشا جونه)
این نقاشی رو هم قبلش کشیدی و من که متوجه نشده بودم چی کشیدید ازتون پرسیدم...
در توضیح گفتید که آبیه شمع و سبزه دسته ی شمعه