مسافرت ،نوروز 93
صبح روز 7ام فروردین به اتفاق خانواده مادری ملیکا جون راهی سفر شدیم..
مقصدمون مشخص نبود ، قرار بود اگر هوا یاری کنه تا هر جا تونستیم به سمت گیلان بریم
روز اول تا نوشهر رفتیم و شب رو در نوشهر خوابیدیم ؛ بچه ها خیلی خوشحال بودند و ذوق میکردند....
ملیکا جونم اصلا به حرفهای من گوش نمیکرد و یکسره ورجه وورجه میکرد
روز دوم از جنگل دو هزار تنکابن دیدن کردیم ..
شب هم به لاهیجان رسیدیم و استراحت کردیم
میدون چای لاهیجان
ملیکای رقصان در میدان چای
بقیه ی عکسها داخل کلبه ی پشت سر بچه ها گرفته شد...
اینجا هم شیطان کوه لاهیجانه..
میخواستیم تا قله ی کوه بریم ، ولی بعد از رسیدن به ایستگاه اول به قدری باد وزیدن گرفت که زود برگشتیم پایین..
توی این عکس زیری کاملا مشخصه..
این هم عکسی از بچه ها در شیطان کوه در شب.....
لاهیجان خیلی زیبا بود ...
در ادامه ی سفرمون به ماسوله رسیدیم و دریغ و افسوس که هوای کوهپایه ای ماسوله بارانی بود...
ولی من و مجید قبلا به ماسوله اومده بودیم و هوای مطبوعش رو با اون اقلیم زیباش دیده بودیم..
اینجا چند کیلومتری مونده تا ماسوله..
قربون اون ژستت برم گیسو طلای من
عروسکهای دستباف یکی از هنرمندی های زنان ماسوله ایه
از بین این همه تنوع عروسک ، ملیکا جون به یک عروس خانم دل بست و اسمش رو گذاشت ملیسا..
وقتی هوای ماسوله برای عکاسی یاری نکرد ، به آتلیه ی ماسوله رفتیم برای عکاسی با لباس سنتی..
چون عکسهامون سه نفره بود مجبور شدم عکسهای ملیکا رو از عکس اصلی برش بزنم که کیفیت عکس رو پایین آورد..